عباسی داكانی در برنامه «سوفیا» رادیو گفتوگو با اشاره به دیدگاه ملاصدرا، ابن عربی و سایر بزرگان چنین نگاهی دارند،اظهار كرد:اگر معتقد باشیم كه جهان پیرامون ما، نسبتی با یك كلِ بزرگتر دارد، آن هنگام میتوان انتظار معنا داشتن را از زندگی داشت
به گزارش ایكنا به نقل از پایگاه خبری رادیو گفتوگو، پرویز عباسی داكانی، استادیار دانشگاه آزاد اسلامی تهران مركز، با حضور در برنامه «سوفیا» در باب معنای زندگی در حكمت متعالیه گفت: در فلسفه چنین بحثی را نمییابیم و برخی فلاسفه معتقدند پرسش در باب معنای زندگی زائیده زندگی مدرن است؛ چراكه وقتی در خصوص موضوعی طرح پرسش میكنیم، یقینا مشكلی توجه ما را جلب كرده است.
وی با اشاره به عقیده ژان پل سارتر، پدر فلسفه اگزیستانسیال، آدم یا زندگی میكند یا مینویسد، اظهار كرد: وقتی زندگی در روال عادی خود جاری است، انسان با پرسش روبرو نمیشود و جایی كه مشكلی هست، پرسشگری را بدنبال دارد.
عباسی داكانی همچنین به پرسشی در بابِ معنی و مفهومِ «معنا» اشاره كرد و افزود: اگر زندگی افراد به صورت عادی پیش رود، دچار پرسشگری نمیشوند. حكمایی نظیر ملاصدرا یا ابن عربی بیشتر معطوف به «جهت»، سوال مطرح میكردند؛ همچنین میپرسیدند مبادی زندگی و غایاتِ آن چیست؟ ناگفته پیداست كه همین سوالات به زندگی معنا میبخشد.
وی در همین راستا به پرسشهایی در باب مبدأ و نهایت زندگی پرداخت و با طرح پرسشی گفت: اینكه میگویند از كجا آمدهام؛ آمدنم بهر چه بود، آیا مصداقی از تجاهل العارف است یا اینكه فرد دانسته دست به پرسشگری میزند؟ ابن عربی انسان را بر سه نوع میداند و یقیناً سه معنا را برای زندگیِ او در ذهن پدید میآورد.
عباسی داكانی ادامه داد: انسانُالحیوان، انسانُالانسان و انسانُالرحمان هر سه رویكردهای متفاوتی به زندگی دارند و همچنین باید توجه كرد كه هر یك از آدمیان معنایی خاص برای زندگی خود در ذهن دارا هستند.
وی با اشاره به اینكه مولانا پرسش درباره زندگی را به عنوان بنیادیترین سوال مطرح میكند، گفت: پرسش از زندگی به پرسش از خودِ انسان باز میگردد و پرسش از انسان به نحوه بودنِ او در جهان مربوط است.
عباسی داكانی با اشاره به اینكه ملاصدرا و ابن عربی و سایر بزرگان چنین نگاهی دارند، اظهار كرد: اگر معتقد باشیم كه جهان پیرامون ما، نسبتی با یك كلِ بزرگتر دارد، آن هنگام میتوان انتظار معنا داشتن را از زندگی داشت.
وی به غزلی از بیدل دهلوی استناد كرد كه ردیف برگزیده «زندگی» را در دل خود جای داده كه در یكی از ابیات میگوید «لب به بیان نمیرسد/ دل به زبان نمیرسد/ كس به نشان نمیرسد/ تیر خطاست زندگی» بیان كرد كه این قطعه ادبی، نامفهوم بودنِ معنای زندگی را در این جهان و دست یافتن به مفهوم آن را در جهانی كلیتر و تكامل یافتهتر متذكر میشود.
همچنین در این برنامه رادیویی عبدالله صلواتی، دانشیار و معاون فرهنگی دانشگاه شهید رجایی در ارتباط زنده تلفنی با «سوفیا» با اشاره به این نكته كه مسائل فلسفی در طول زمان شكل گرفتهاند، گفت: هیچ اراده مستقیمی پرسشهای فلسفی را شكل نداده؛ بلكه زمین و زمانه پرسشهای مختلف را برای ما به ارمغان میآورد.
وی افزود: در خصوص معنای زندگی و ارزش زیستن خلأ و پوچی به بشر روی آورده كه همه مسائل را پوچ میانگارد و متاسفانه این گزاره به یقینی مطلق تبدیل میشود.
صلواتی با اشاره به یقینِ بشر امروز از رسیدن به پوچی مطلق یادآوری كرد: سیر تفكر غربی دچار رخدادهای نزولی شده و منتج به از دست دادنِ معنای زندگی برای بشر امروز شده است. تكنیكی كردن تفكر بعد از دوران دكارت رایج شد كه معتقد بود علم چیزی جز یك خط كش برای اندازه گیری نیست.
صلواتی دنیوی كردن عالم و طبیعی نمودنِ آدمی و زدودنِ غایت اندیشی و اسطوره زدایی را بعنوان دیگر شقوق پوچ انگاری در زندگی دانست و افزود: اینها هیولای نفی هستند كه تمام نظامهای ارزشی سالم را بلعیده و بشر را بطور جدی به پرسشگری در باب معنای زندگی وا میدارد.
این پژوهشگر فلسفه اضافه كرد: عدهای معتقدند معنای زندگی مسئله مبتلابه انسان معاصر است و بیارتباط با بزرگانی چون ملاصدراست؛ در حالی كه چنین تفكری ناشی از تعصبات بیجاست. برای دستیابی به معنای زندگی باید نسبت خود را با انسان و زندگی مشخص كنیم و بدانیم آیا با یك انسان كه دارنده وحدت است طرفیم یا اینكه با گروهی از انسانها روبرو هستیم.