پژوهشگرهنر بااشاره به درهم آمیختگی آئینها و ادبیات فارسی، شعر و نقاشی را دو وجه هنری دانست که به یکدیگر ترجمه میشوند و در این راه همواره یکی باید فدای دیگری شود.
مرضیه سادات باشتنی در مصاحبه با برنامه "از پارسی تا فارسی" هنر را آمیخته با ادبیات غنی ایرانی دانست و افزود: وقتی صحبت از آئینهای مذهبی به میان میآید با ادبیاتی غنی سر و کار داریم.
وی آئین را برآمده از تاریخ و مقولهای ریشهدار عنوان کرد و گفت: از زمانی که انسان در کره خاکی حضور داشت، هنر نیز با او عجین بود.
باشتنی با اشاره به در هم آمیختگی ادبیات، هنر و آئینهای مذهبی اظهار کرد: این سه دارای مباحثی گسترده و مهم هستند که با هم ارتباط دارند.
*ادبیات و هنر رابطهای دیرین دارند
وی با بیان اینکه آئین و هنر حتی به زمان پیش از تاریخ باز میگردد، ادامه داد: ادبیات و هنر رابطهای دیرین باهم دارند و نماد و نشانههای تصویری و ادبی جانشین هم شده و به یکدیگر ترجمه میشوند و در نهایت روی مخاطب تاثیر دارند.
باشتنی خاطرنشان کرد: این تاثیرات بر ایدئولوژی انسان تاثیر میگذارد. در این میان با دو نظام نشانهای روبرو هستیم که یکی کلامی و دیگری تصویر است.
این پژوهشگر هنر ادامه داد: یک متن ادبی به تصویر ترجمه شده و همچنین تصاویر نیز به متون ادبی تبدیل میشوند و در حقیقت از یک مدیوم وارد مدیومی دیگر شده و ترجمه هنری اتفاق میافتد.
*ضرب المثلها غیر قابل ترجمه اند
باشتنی گفت: وقتی چنین ترجمهای صورت میگیرد، همواره یک عنصر از بین میرود؛ لذا میبینیم هیچگاه نمیتوان یک ضربالمثل را آنطور که باید و شاید از یک زبان به زبان دیگر ترجمه کرد.
وی در توضیح این مطلب افزود: برخی کلمات بار معنایی خاص دارند که آنطورکه باید در ترجمهها منتقل نشده و حق مطلب ادا نمیشود.
باشتنی ادامه داد: در ترجمه گاه زیبایی یک کلام از میان میرود. بعنوان مثال شاعر فنون یا آرایههایی به کار میبرد که در ترجمه قابل انتقال نیست.
*وقتی شعر و نقاشی به یکدیگر ترجمه میشوند
این پژوهشگر هنر گفت: در زبان فارسی در هنگام ترجمه شعر، حس زیبایی از دست میرود و نمیتوان استعارات ادبی را ترجمه کرد؛ خاصه اگر بخواهیم اشعار را به زبان تصویری ترجمه کنیم.
باشتنی ادامه داد: در ترجمهها همواره یک عنصر باید فدا شود؛ در واقع با وجود اینکه هنر و ادبیات به یکدیگر ترجمه میشوند، باز هم محدودیتهایی وجود دارد. چون حوزه ادبیات و هنر زبان خاص و هویتی مخصوص به خود دارند و وقتی یک بستر به بستری دیگر ترجمه میشود، این هویت باید حفظ شود.
وی خاطرنشان کرد: درست است که شعر به نقاشی ترجمه شده یا گاه تصویر به زبان ادبی ترجمه میشود ولی هر دو تلاش دارند هویت خود را حفظ کنند.
*نقاشی؛ هنر انسان اولیه
باشتنی گفت: وقتی کتابی میخوانیم حرکت چشم از راست به چپ یا چپ به راست است ولی وقتی یک تابلو نقاشی را مینگریم، چشم گردش پیدا میکند و حتی نوع نگاه کردن به این اثر، تاثیراتی متفاوت را در ذهن ایجاد میکند.
وی با اشاره به مصادیقی از استفاده هنری برای بیان مسائل افزود: هنرمندان بسیاری به کاربرد هنر پی بردهاند؛ مانند انسانهای اولیه که نقوشی از حیوانات را بر بدنه غارها میکشیدند و چون آن را در اعماق غار میکشیدند، جنبه تزئینی بودن آن از بین میرفت.
باشتنی نقش کردن تصویر در اعماق غارها را نشان از قدرت تصاویر دانست و گفت: مثلا وقتی تصویر یک گراز وحشی را روی دیوار میکشیدند، در واقع تصور میکردند در عالم واقع قادرند این حیوان را به تسخیر خود درآورند.
انتهای پیام/