یاد آور كودتای 28 مرداد 1332

تابستان سال 1320 در میانه جنگ جهانی دوم، نیروهای بریتانیا و شوروی وارد ایران شدند. رضاشاه پهلوی عملاً از كشور تبعید شد و محمدرضا به جای پدر بر تخت سلطنت نشست. بی اقتداری نسبی شاه جدید، بویژه در سالهای ابتدایی، ...

تابستان سال 1320 در میانه جنگ جهانی دوم، نیروهای بریتانیا و شوروی وارد ایران شدند. رضاشاه پهلوی عملاً از كشور تبعید شد و محمدرضا به جای پدر بر تخت سلطنت نشست. بی اقتداری نسبی شاه جدید، بویژه در سالهای ابتدایی، به تنش میان نیروهای سیاسی و تزلزل نهادهای قدرت دامن می‌‌زد.

در فاصله سالهای 1320 تا 1330، یعنی دهه اول سلطنت محمدرضا شاه، نخست وزیر حدود پانزده بار عوض شد؛ افرادی چون احمد قوام السلطنه، علی سهیلی، محمد ساعد، ابراهیم حكیم الممالك و عبدالحسین هژیر در این دوران به مقام نخست وزیری رسیدند.

از سوی دیگر، با پایان گرفتن جنگ دوم جهانی جنبشهای استقلال طلب و ضدامپریالیستی در دنیا رو به گسترش داشتند و در ایران نیز نگاه ملی گرایانه جایگاه ویژه‌ای در سیاست پیدا می‌‌كرد.

در سال 1327، جبهه ملی ایران با ائتلاف طیف گسترده‌ای از نیروهای سیاسی كه شاید تنها در نگاه ملی گرایانه خویش مشترك بودند، تأسیس شد، یكی از پایه‌های اصلی این جبهه دكتر محمد مصدق بود.

رویارویی دكتر مصدق با بریتانیا در آغاز دهه 30 خورشیدی موضوع تازه‌ای نبود. سال 1302، در دوره تصدی وزارت امورخارجه در كابینه مشیرالدوله نیز، مصدق با آنچه بریتانیا "منافع" خود در ایران می‌‌دانست، به مخالفت پرداخته بود. بلافاصله پس از مشیرالدوله، رضاخان سردار سپه (بعداً: رضاشاه) به نخست وزیری رسید و مصدق از قدرت فاصله گرفت.

ظهور مجدد و مؤثر مصدق در عرصه سیاست ایران تنها پس از اشغال كشور و بركناری رضا شاه از سلطنت ممكن شد. در اولین انتخابات پس از رضا شاه (دوره چهاردهم مجلس شورای ملی)، مصدق بیشترین رأی را در تهران كسب كرد و با تلاش او طرحی در مجلس تصویب شد كه به دولت اجازه نمی‌داد در حین اشغال در مورد نفت با خارجیها مذاكره كند. یكی از نقاط مهم حیات سیاسی مصدق انتخابات دوره شانزدهم مجلس شورای ملی بود كه تقلبهای گسترده در آن، برخی ملی گرایان و مخالفان دربار را بیش از پیش به هم نزدیك كرد. جبهه ملی نیز به كمك معترضانی چون محمد مصدق، حسین مكی و مظفر بقایی تأسیس شد كه ورودشان به مجلس شانزدهم (در دور دوم انتخابات) راه را برای تصویب طرح ملی شدن صنعت نفت هموار كرد و سرانجام به رهبری مصدق، ملی سازی نفت ایران از طرح به قانون بدل شد. جوّ میهن پرستی و بیگانه ستیزی در ایران بالا گرفته بود و ترور نخست وزیر وقت، سپهبد حاجعلی رزم آرا به دست "فدائیان اسلام" زنگ خطر دیگری بود هم برای شاه، هم برای كسانی كه "خائن" و "مزدور بیگانه" نامیده می‌‌شدند. حسین علاء هم كه به جای نخست وزیر مقتول، رزم آرا نشست، چاره‌ای جز برخاستن زود هنگام و سپردن كرسی وزارت به مصدق نیافت.

دغدغه و برنامه اصلی دولت مصدق به اجرا درآوردن قانون "ملی شدن صنعت نفت" بود.

از آن پس مذاكرات پی در پی بریتانیاییها و میانجیگری امریكاییها بی نتیجه ماند و حتی شكایت انگلیس به دیوان لاهه و شورای امنیت سازمان ملل متحد نیز تأثیری بر روند ملی شدن نفت ایران نگذاشت. مصدق در لاهه و نیویورك به دفاع از حق مالكیت مردم بر منابع سرزمین خود پرداخت تا "انگلیس"، "انگلیس دوستان" و "انگلیس ترسان" را بیش از پیش با خود دشمن كند.

پس از تصویب قانون ملی شدن صنعت نفت در ایران دكتر مصدق به نخست‌وزیری رسید. او برنامه خود را اجرای این قانون (و نیز اصلاح قانون انتخابات) اعلام كرد. مذاكرات با شركت نفت ایران و انگلیس شروع شد.

شركت نفت آماده پذیرش ملی شدن نفت ایران نبود و همچنان بر ادامه قرارداد 1933 اصرار داشت. دكتر مصدق از شركت نفت ایران و انگلیس خلع ید كرد و كارشناسان و مدیران این شركت ناچار از ترك ایران شدند.

دولت بریتانیا از ایران به شورای امنیت شكایت كرد. شورا رسیدگی به این شكایت را به دیوان بین المللی در لاهه ارجاع كرد. دكتر مصدق دادگاه بین‌المللی را برای رسیدگی به این مسئله كه امری مربوط به حق حاكمیت ایران بود ندانست. دیوان نیز بالاخره به عدم صلاحیت خود رای داد. بدین ترتیب بریتانیا و شركت نفت كه نتوانستند از مجراهای قانونی بین‌المللی با ملی شدن نفت ایران مقابله كنند به اقدام در ایران پرداختند. مخالفان مصدق در ایران را متشكل و هماهنگ كردند وبا صرف پول چهره‌هائی را كه در آغاز نهضت ملی شدن نفت با مصدق همراه بودند، به مقابله با او كشاندند. هدف بریتانیا و شركت نفت بركناری مصدق به صورتی دنیا پسند واز طریق مجلس و افزایش فشار داخلی بود.

دكتر مصدق توانست در مقابل این فشارها نیز مقاومت كند. با رفراندم و انحلال مجلس دیگر معلوم بود كه بریتانیا باید دست از اقدامات قانونی بردارد و رو در رو مصدق را ساقط كند. اما در همین مورد هم سعی در حفظ ظاهری قانونی كرد و با همراه كردن شاه، دستخط‌هائی از او برای عزل دكتر مصدق و نصب سپهبد زاهدی به نخست‌وزیری گرفتند. در 25 مرداد دكتر مصدق كه صدور فرمان عزل را خلاف روح قانون اساسی و حكومت مشروطه می‌دانست از قبول آن سرباز زد. در 28 مرداد حركت هماهنگی كه سازمان‌های اطلاعاتی بریتانیاو امریكا طرح كرده بودند آغاز شد.

بریتانیا و امریكا

طبق قرارداد 1933 "شركت نفت ایران و انگلیس" نفت ایران را انحصارا در دست خود داشت. اما این فعالیت پر سود مدت‌ها مورد نظر شركت‌های نفتی امریكائی نیز بود و منتظر بودند كه امكانی برای ورود به عرصه نفت ایران پیدا كنند.

در تحولات تاریخی دهه‌های 20 و 30 خورشیدی ایران، دولتهای بریتانیا و سپس امریكا نقش بسیارمهم ولی در عین حال متفاوتی بازی كردند؛ بزرگ‌ترین دغدغه بریتانیاییها در ایران، منافع مالی یا به عبارت دیگر، منابع نفتی بود.

پیشینه حضور بریتانیاییها در ایران موجب نفوذ آنها در لایه‌های مختلف اجتماع و سیاست ایران شده بود و به خطر افتادن منافع آنان در حقیقت منافع گره خورده برخی ایرانیها را نیز به خطر می‌‌انداخت. در مقابل، حضور امریكاییها در ایران جدید بود؛ امریكاییها اگرچه به نفت ایران چشم داشتند اما منافع مالی دغدغه اصلی شان نبود. از همان آغاز شركت‌های نفتی امریكایی امیدوار بودند كه ملی شدن نفت در ایران پیروز نشود. ملی شدن نفت در ایران تنها بر منافع انگلستان تأثیرگذار نبود، بلكه منافع استراتژیك امریكا و شركت‌های نفتی امریكا را در كشورهای دیگر نیز تحت الشعاع قرار می‌‌داد.

انگلیس و امریكا با مفهوم «خطر كمونیست» بازی كرده و به موقع لازم استفاده سیاسی می‌‌كردند. مدارك سری تازه بازشده، بازگوی آن است كه سازمان سیا تحلیلی از قدرت حزب توده داشته و آن را خطر جدی در ایران به حساب نمی‌آورد. مطالعه تطبیقی در مورد كودتاهای ایران، گواتمالا و شیلی نشان می‌‌دهد كه جنگ سرد، مقابلگی با اردوگاه شرق بود ولی به عبارتی به خاطر هدف سلطه بر منابع اقتصادی، جنگی با مردم كشورهای جهان سوم و جنبش‌های دموكراتیك نیز بود. اسناد منتشر شده وزارت امور خارجه امریكا بخوبی نشان می‌‌دهد كه امریكاییها در ایران بیش از هر چیز نگرانیهای "ژئو استراتژیك" داشتند؛ این اسناد نشان می‌‌دهد كه حضور دولت كمونیستی شوروی در همسایگی ایران، حساسیت ویژه‌ای در دولتهای امریكا پس از جنگ جهانی (ترومن و آیزنهاور) ایجاد كرده بود. دست كم سه سال پیش از كودتای 28 مرداد 32، امریكاییها برنامه جامعی برای مقابله با "تهدید كمونیسم" در ایران داشتند.

در دوران ریاست جمهوری ترومن، تلاشهای دولت محافظه كار چرچیل در بریتانیا برای همراه ساختن امریكا در تغییر دولت ایران نتیجه نداد و اسناد منتشره نشان می‌‌دهد كه برنامه امریكا در این دوره مشروط به حمله شوروی یا به قدرت رسیدن حزب توده در ایران بوده است اما پس از روی كار آمدن دولت جمهوریخواه ژنرال آیزنهاور، سیاستهای امریكا به سمت اقدام "پیشگیرانه" رفت و از این پس بود كه پول و مأموران مخفی امریكا به ایران سرازیر شدند.
روابط بریتانیاییها با درباریان، نظامیان و طبقه روحانی در ایران نیز كمك شایانی به برنامه‌های امریكا می‌‌كرد و اسناد حاكی از آن است كه برای همراه ساختن نمایندگان مجلس، روحانیون، افسران ارتش و روزنامه‌ها با كودتا علیه دولت مصدق پول در نظر گرفته شده بود. همچنین پیداست كه فضل الله زاهدی انتخاب امریكا برای فرماندهی كودتا بوده و بسیاری از فعالیتهای پیش از كودتا را نیز، عاملین امریكا و نه خود تیمسار زاهدی به انجام می‌‌رساندند. در سطح پایینتر، نقش نمایندگان بریتانیا و بویژه خانواده رشیدیان پررنگتر بوده است كه قادر بودند سران آشوب طلب و مردم عادی را با پول علیه مصدق بشورانند. تردیدی نیست كه امریكا و بریتانیا هر آنچه می‌توانستند برای سرنگونی دولت مصدق كردند اما شاید موفقیت ایشان بدون نقش آفرینی خود ایرانیها ممكن نمی‌شد.

دولت بریتانیا كه در مقابله با مصدق حاضر به هر اقدامی شده بود توانست نظر دولت امریكا را به شركت در مقابله با مصدق در مقابل شریك كردن شركت‌های امریكائی در نفت ایران جلب كند. انتخاب دولت جمهوری‌خواه آیزنهاور در امریكا نیز به این روند كمك كرد و سازمان‌های اطلاعاتی دو كشور به طرح یك اقدام مشترك در ایران برای سرنگونی مصدق پرداختند.

سازمان اطلاعات مركزی امریكا، سیا، اسناد تازه‌ای را در ارتباط با كودتای 28 مرداد 1332 منتشر كرد كه نشان می‌‌دهد دولت امریكا قصد داشت در صورتی كه كودتا علیه دولت دكتر محمد مصدق شكست بخورد، در ایران یك جنگ چریكی دامنه دار به راه بیندازد. این سند "بكلی سری" كه در سل 1953 در وزارت خارجه و شورای امنیت ملی امریكا تنظیم شده، حكایت از آن دارد كه امریكا تا چه اندازه نگران آن بود كه كودتا برای سرنگونی دكتر مصدق با ناكامی مواجه شود.

این سند همچنین اثبات می‌كند كه طرحی در جریان بود تا با افزایش حضور نظامی امریكا در منطقه و ایجاد یك نیروی چریكی ضد كمونیست در جنوب ایران، حركتی برای بی ثبات كردن دولت مصدق آغاز شود.

دولت مصدق كه با پافشاری برای در دست گرفتن كنترل كامل منابع نفتی كشور دشمنی دولتهای غربی را به جان خریده بود، سرانجام در 19 ماه اوت سال 1953 برابر با 28 مرداد 1332 خورشیدی توسط سرلشكر فضل الله زاهدی كه از حمایت ایالات متحده برخوردار بود، سرنگون شد. كودتا علیه دولت مصدق پس از آن امكان‌پذیر شد كه ابتدا دولت امریكا طی عملیاتی موسوم به "عملیات آژاكس" ایران را در آشوب و هرج و مرجی فروبرد كه راه را برای سقوط مصدق هموار كرد.در آن زمان دولت آیزنهاور در امریكا نگران آن بود كه این طرح به بیراهه كشیده شود و نیروهای حزب توده با بهره جستن از نا امنی قدرت را در دست بگیرند.

والتر اسمیت معاون وزیر خارجه وقت به كاخ سفید اطلاع داد كه سازمان سیا برای مقابله با این احتمال، آماده شده است تا در صورت شكست كودتا یك جنگ چریكی دراز مدت و دامنه دار علیه اعضای حزب توده و دیگر فعالان سیاسی در ایران به راه بیندازد.

اسمیت در یادداشتی به تاریخ 20 ماه مه 1953 قید كرده است كه سازمان سیا با رهبران ایل قشقایی توافق كرده است كه آنها فضای امنی برای چریكها و ماموران مخفی امریكا ایجاد كنند.

اسمیت در این یادداشت نوشته است: «تا امروز سیا موفق شده ده نفر را با دستگاههای گیرنده و فرستنده رادیویی در نقاط مختلف ایران بگمارد تا در صورت لزوم با این سازمان تماس برقرار كنند. عده دیگری هم برای پیوستن به آنها تعلیم می‌بینند.»

در همان حال، در پایگاه ویلوس فیلد در لیبی كه در آن زمان در اختیار امریكا بود اسلحه و مهمات برای این منظور انبار شده بود. به گفته اسمیت این مقدار اسلحه و مهمات برای مسلح كردن ده هزار نفر كفایت می‌‌كرد. او می‌‌گوید كه این تجهیزات می‌توانست در عرض سه تا چهار هفته به ایران برسد. اسلحه و مهمات قرار بود در تهران و تبریز همراه با محموله‌های مخفی طلا و پول نقد به دست افراد خاصی برسد.

سیا طرحی هم برای اداره چریكهایش توسط هشت گروه سه نفره تهیه كرده بود. در عین حال، قرار بود دهها هواپیمای امریكایی هم در جنوب تركیه مستقر شوند و یك نیروی كوچك از نفرات و شناورهای امریكایی هم قرار بود در نزدیكی بصره در جنوب عراق استقرار بیابند تا از پراكنده شدن كمونیستهای فراری در منطقه جلوگیری كنند.

ارتش امریكا مصمم بود تا از یك پایگاه نظامی در ظهران واقع در عربستان سعودی هم سود بجوید.

اما با پیروزی كودتای ژنرال زاهدی، سرنگونی دولت دكتر مصدق و بازگشت شاه به ایران دیگر نیازی به دست زدن به این عملیات پیدا نشد.

نقش دربار
شاه و خانواده سلطنتی و اطرافیان آنان در دربار از اقدامات محمد مصدق در محدود كردن اختیارات شاه و جلوگیری از دخالت درباریان در امور حكومتی با توجه به سابقه خانوادگی محمد مصدق كه از شازدگان قاجار بود ناراضی بودند و از این روی برای سلطنت سلسله پهلوی احساس خطر می‌كردند. آنان نیز با دولت بریتانیا در مقابله با دكتر مصدق همسود بودند.

در كودتای سوم اسفند 1299 رضاشاه و حوادث بعدی آن سازمان مخفی اطلاعات بریتانیا در ایران، كه از سال1893 میلادی/ 1310 ق. یعنی از سه سال قبل از قتل ناصرالدین شاه به وسیله سِر اردشیر ریپورتر (اردشیر جی) اداره می‌‌شد، نقش اصلی و تعیین كننده داشت.

سِر اردشیر ریپورتر (اردشیر جی) مجری دستورات وزیر جنگ وقت بریتانیا، یعنی سِر وینستون چرچیل، بود. بعدها چرچیل، به عنوان نخست وزیر وقت بریتانیا، نقش سرنوشت سازی در كودتای 28 مرداد 1332 ایفا كرد.

در كودتای 28 مرداد 1332 و حوادث بعدی آن سازمان مخفی اطلاعات بریتانیا در ایران، به ریاست شاپور ریپورتر(فرزند اردشیر ریپورتر - اردشیر جی) كه به عنوان رئیس شبكه اطلاعاتی بریتانیا در ا یران اقامت داشت بر حوادث مهمی تأثیر نهاده و نقش اصلی و تعیین كننده داشت.

مصدق به صورت یك شخصیت محبوب و بین المللی درآمده بود و شاه نیز از همین مسئله هراس داشت. هراس از تشكیل یك حكومت جمهوری، همان چیزی كه در پشت جلد قرآن از مصدق بر عدم آن سوگند گرفته بود كه در هر شرایطی به این كار دست نزند.

این هراس بعد از چند اتفاق و رویداد مهم از جمله درگیری احزاب در 23 تیر و رویداد 30 تیر 1331 به او هشدار داد تا كار را تمام كند. كاری به نام «بركناری محمد مصدق» كه برادران دالس(جان فاستر- آلن) كه در دولت آیزنهاور به عنوان وزیر خارجه و رئیس سیا حاضر شدند به عنوان مهره‌های طرف مشورت انگلیس به آیزنهاور یادآوری كنند كه آماده نجات ایران از دامن كمونیسم باشد. آنها همچنین به چرچیل نیز خبر دادند كه آماده كودتا باشد. رهبری عملیات به عهده افسری با تجربه به نام كرمیت روزولت گذاشته شد. روزولت در آن زمان 37 ساله و رئیس بخش آسیا- خاور نزدیك سازمان سیا بود.

او با یك پرواز به بیروت رفت و از آنجا با اتومبیل از طریق بیابان‌های سوریه و عراق با نام مستعار «جیمز لاكریج» وارد ایران شد. در آن زمان همه چیز برای اجرای این برنامه آماده بود. حزب توده كه ارتباطاتی با نزدیكان دكتر مصدق برقرار كرده بود، از چند هفته پیش خبر وقوع یك كودتای نظامی را به دست آورده و گزارش كرده بود. احتمالاً اگر استالین در قید حیات بود حزب توده آرام نمی‌ماند و طرح براندازی شاه را انجام می‌‌داد. [نیاز به ذكر منبع] آنها نفوذ بسیاری در تمامی رده‌های دولتی و نظامی و مردم عادی به دست آورده بودند و همواره قادر بودند یك كودتای دست چپی را با موفقیت به انجام برسانند.[نیاز به ذكر منبع] تاخت و تاز احزاب مختلف در تهران، ناسزاگویی مطبوعات وابسته به دربار از جمله روزنامه داد عمید نوری به مصدق، وقایع سی تیر 1331 و بركناری قوام، حمله مطبوعات بین المللی طرفدار انگلیس به مصدق و درگیری و زورآزمایی او با شركت‌ نفت انگلیس (بی.پی) و عدم صادرات نفت ایران و مسدود شدن اعتبارات بین المللی و بروز سایر مشكلات از دكتر مصدق یك سیاستمدار منزوی ساخته بود. او تلاش می‌‌كرد تا اقتصاد بدون نفت ایران را شكل دهد و بر پایه گرفتن مالیات از صاحبان صنایع و بازاریان این هدف را به انجام برساند. اما با سنگ اندازی‌های بسیار در این جریان نتوانست اوضاع را به نفع خود تغییر دهد. تا قبل از پروژه كودتا اشرف پهلوی كه با فشار مصدق، از ایران خارج شده بود، در پاریس بعد از دیدار با فاستر دالس و اسدالله رشیدیان و گرفتن پیغام با نام خانوادگی "شفیق" وارد ایران شد و طی ملاقاتی مخفیانه با محمد رضا شاه به وی اطلاع داد كه غرب از وی در برابر مصدق و كمونیستها حمایت میكند. بعد از اطلاع مصدق از بازگشت اشرف، وی عكس العمل تندی نشان داد و به شاه اعلام كرد كه اگر خواهر شاه خاك ایران را تا بیست و چهار ساعت ترك نكند وی را زندانی و دادگاهی خواهد كرد. اشرف در پی عكس العمل تند مصدق دوباره از ایران خارج شد. در همین حال ژنرال نورمن شوارتسكف، با مبالغی پول نقد به بهانه ماموریت در لبنان و مصر و پاكستان وارد ایران شد و با شاه ملاقات كرد.

رابط انگلیسی یعنی شاپور ریپورتر ( نیز با شاه ملاقاتی داشت و از طریق او به شاه پیام داده شد كه آمریكا و انگلستان قصد كودتا دارند و وحشتی از این كار ندارند. شاه با تكان دادن سر با قصد آنان موافقت كرد. در آن دیدار مهم ژنرال نورمن شوارتسكف به شاه اطلاع داد كه افسر جوان فرمانده كودتا (روزولت) نیز قصد دیدار با او را دارد. شاه اظهار نگرانی كرد و درخواست كرد كه این دیدار محرمانه باشد تا دیگران به این قضیه پی نبرند و به مصدق گزارش ندهند.

دیداری كه بعدها در یك شب در اتومبیل روی داد و روزولت زیرپتویی پنهان و در همان حال با شاه مذاكره كرد.

حالا دقیقاً نیمه شب است !

دستور كودتا از طرف چرچیل و آیزنهاور صادر شده بود. اولی به خاطر انتقام ملی شدن صنعت نفت و دومی به خاطر ترس از حاكم شدن كمونیسم بر ایران، خلع دكتر مصدق به وسیله انجام كودتا یك بار هم قرار بود در سال 1331 بیفتد. اما مصدق متوجه شد و با تعطیل كردن سفارت انگلیس در تهران و اخراج تمام دیپلمات‌های انگلیسی، این برنامه را ناكام گذاشت. غروب روز 24 مرداد 1332 گروهی از افسران سیا در ویلای امنی در تهران گردهم آمدند. قرار بود در نیمه شب آن روز رمز عملیات آژاكس با عنوان «حالا دقیقاً نیمه شب است» به صورت رمز از رادیو بی‌بی‌سی اعلام شود. عملیات آژاكس در 4 مرحله انجام می‌‌شد:

1- تبلیغات منفی در مساجد، جراید، خیابان‌ها علیه مصدق به خاطر روابط نزدیكانش با حزب توده و روسیه كمونیست.

2- خلع مصدق از نخست وزیری با فرمان شاه.

3- تظاهرات گروه‌های از مردم به نفع شاه و سلطنت.

4- ظاهر كردن پیروزمندانه سرلشكر زاهدی به عنوان نخست وزیر جدید از سوی شاه.

مخالفان مصدق

اولین مخالفان مصدق وابستگان شركت نفت ایران و انگلیس و هواداران سیاست بریتانیا در ایران بودند. این گروه در بخش‌های مختلف اجتماع فعال بودند. برخی از نمایندگان دوره 17 به ویژه در مجلس با دكتر مصدق آشكار و پنهان مخلفت می‌كردند. دستگاه مطبوعاتی وابسته به شركت نفت ایران و انگلیس هم با نوشتن مقاله و پخش اخبار و دامن زدن به شایعات نقش خود را ایفا می‌كردند.
در ا یران دور ان كودتای 28 مرداد، قبل و بعد از جنگ دوم جها نی، سازمان مخفی اطلاعات بریتانیا، به ریاست شاپور ریپورتر كه به عنوان رئیس (بعد از جنگ دوم جها نی) شبكه اطلاعاتی بریتانیا در ا یران اقامت داشت بر حوادث مهمی تأثیر نهاده و نقش اصلی و تعیین كننده داشت. در رأس عملیات انتشاراتی و دروغ‌پراكنی انگلیسی‌ها در ایران دكتر زنر از نزدیكان خانم لمبتون قرارداشت كه به‌ویژه برای همكاری با "شركت نفت ایران و انگلیس" از سوی سازمان مخفی اطلاعات بریتانیا به ایران اعزام شده بود.

گروه دیگر درباریان و وابستگانشان بودند. اشرف پهلوی و شاهپور علیرضا از فعال‌ترین درباریان مخالف مصدق شدند.

در كمتر از پنج سال میان تشكیل "جبهه ملی ایران" و كودتای 28 مرداد، اختلافهای بسیاری میان مصدق و نزدیكانش ایجاد شد و درگیریهای مصدق با یاران سابقش، سرنگونی دولت او را تسهیل كرد.

اگرچه محمدرضا شاه نیز خواهان بركناری مصدق بود، اما به نظر می‌‌رسد ترس او از عواقب احتمالی شكست در برابر نخست وزیر مردمی، توان مقابله را تا حد بسیاری از او گرفته بود.

در آغاز سال 1331، قوام السلطنه به ایران بازگشت و حمایت بریتانیا و نزدیكان شاه، بخصوص خواهرش اشرف از قوام، با مشكلات مصدق با مجلس شورای ملی و رئیس وقت مجلس، حسن امامی همراه شد.

با شدت گرفتن مخالفتها، مصدق در روز 25 تیر 1331 داوطلبانه از قدرت كناره گرفت اما حمایت بی سابقه مردم از مصدق، ظرف چند روز قوام و شاهیان را وادار به عقب نشینی كرد و بازگشت مصدق به قدرت در رویداد 30 تیر 1331 با سختگیری بیشتر او و اصرارش بر كسب اختیارات بیشتر همراه شد. از این تاریخ به بعد، اختلاف مصدق با نزدیكانش بتدریج بالا گرفت و اشخاصی چون مظفر بقایی، آیت الله كاشانی، حسین مكی و ابوالحسن حائری زاده به صف منتقدان نخست وزیر پیوستند.

برخی از روحانیان نیز كه یا وابسته به سیاست بریتانیا و یا طرفدار دربار بودند در مقابله با مصدق فعالیت می‌كردند. آیت‌الله كاشانی كه در آغاز همراه مصدق بود بعد از رویداد 30 تیر 1331 همراه با دكتر مظفر بقائی و حسین مكی و حائری‌زاده به مخالفان او پیوست. در رویداد 9 اسفند مشخصا روحانیونی مانند كاشانی و بهبهانی در توطئه كشتن مصدق شركت داشتند كه با هوشیاری مصدق به هدف خود نرسیدند.

عده‌ای از افسران بازنشسته ارتش و ژاندارمری با تشویق و تحریك و تطمیع دربار به صف مخالفان پیوستند. توطئه ربودن و شكنجه و كشتن سرتیپ افشارطوس، رئیس شهربانی، با همكاری برخی از این افسران و سازمان مخفی اطلاعات بریتانیا انجام گرفت.

شكاف جبران ناپذیر در جبهه حامیان مصدق، به هر دلیلی كه پیش آمده بود، آتشی بود كه دود آن اندكی بعد به چشم هر دو طرف رفت؛ پایان دولت مصدق و آغاز اختناق سیاسی نزدیك بود.

كودتای 25 مرداد

نقشه كودتا با همكاری بریتانیا و امریكا طرح شد و پس از چندبار تجدید نظر و مشورت با عناصر اصلی به تصویب رسید. نقشی كه برای شاه در نظر گرفته شده بود امضای فرمان عزل مصدق و نیز امضای فرمان نصب سرلشكر زاهدی به نخست‌وزیری بود. اشرف پهلوی كه به درخواست مصدق به خارج از كشور رفته بود با مقامات امریكائی و انگلیسی در سوئیس دیداری داشت و سپس با استفاده از نام خانوادگی شوهرش به ایران بازگشت و در مدت كوتاهی كه فرصت داشت شاه را در جریان طرح كودتا گذاشت و با آشكار شدن حضورش دوباره ناچار به خروج از كشور شد. شاه پس از تردیدهای اولیه به امضای فرمان‌ها رضایت داد. بعدها روشن شد كه شاه در واقع دو ورقه سفید را امضا كرده بود تا كودتاگران آنچه لازم است بر بالای امضای او بنویسند.
فرمان عزل را یك ساعت بعد از نیمه شب 25 مرداد سرلشكر نصیری كه رئیس گارد سلطنتی بود با همراهی تانك و زره‌پوش از سعدآباد به خیابان كاخ آورد تا در منزل دكتر مصدق به او ابلاغ كند. مصدق كه با تلفن از حركت این گروه باخبر شده بود فرمان را گرفت و رسید داد و نیروی محافظ مقر او بلافاصله نصیری و نیروی همراه او را بازداشت كردند. شاه كه قبلا به كلاردشت رفته بود با شنیدن خبر به رامسر رفت و از آنجا با هواپیما به بغداد و سپس به رم پرواز كرد.
صبح 25 مرداد خبر اقدام نصیری در شهر منتشر شد و همه دانستند كه كوششی برای بركناری مصدق صورت گرفت و ناموفق بود. كودتای 25 مرداد شكست خورده بود.
28 مرداد
طرفداران مصدق كه از اقدام شاه خشمگین بودند با تظاهرات و سخنرانی احساسات خود را بیان كردند. حزب توده نیز كه در روزهای گذشته از احتمال كودتا خبرداده بود شروع به سازماندهی تظاهرات در تهران و شهرستان‌ها كرد.

عوامل بریتانیا و امریكا در نقش طرفداران مصدق یا حزب توده با استفاده از این جو به شایعه پراكنی و اقدامات تندروانه از قبیل تهدید روحانیون و توهین به مقدسات مذهبی مردم و درخواست الغای سلطنت و حتی رئیس‌جمهور شدن مصدق پرداختند. مصدق كه تظاهرات را در خدمت كودتاگران می‌دانست دستور جلوگیری از تظاهرات را به پلیس و ارتش ابلاغ كرد.

از ساعات اولیه صبح 28 مرداد جمعیتی از سمت جنوب به سمت مركز شهر تهران به راه افتادند.

از اینكه هسته ابتدایی را چه كسانی تشكیل می‌‌دادند، روایتهای متعددی شده است اما به نظر می‌‌رسد پولی كه كارگزاران بریتانیا، بویژه برادران رشیدیان و نمایندگان سازمان اطلاعات امریكا (سیا) برای بسیج افراد و گروههای آشوب طلب پرداخت كرده بودند، نقشی بسزا در شروع حركت داشته است. بسیاری از غوغاگران پس از كودتای ناموفق 25 مرداد و فرار شاه از ایران، انگشت اتهام را بسوی مصدق گرفته بودند.

برای "شاهدوستان"، رانده شدن شاه از كشور دستاویزی بود تا با كمك آن به مقابله با دولت بپردازند و عامل تعیین كننده دیگر پولی بود كه امریكاییها برای تبلیغ علیه مصدق و مسموم كردن جو جامعه، در روزها و چند ماه منتهی به كودتا در ایران خرج كرده بودند.

با شروع تظاهرات، گروههایی از مردم نیز تحت تأثیر این جوّ به صف شعاردهندگان علیه مصدق پیوستند و از سوی دیگر، نظامیانی كه با دریافت پول به شركت در كودتا رضایت داده بودند، همراه جمعیت شدند. اسناد منتشر شده در امریكا نشان می‌‌دهد كه در همین زمان، بیشتر مقامهای ارشد نظامی و حتی خود فضل الله زاهدی مخفی شده یا به امریكاییها پناه برده بودند.

چند ساعت پس از شروع تظاهرات، غوغاگران به پشتگرمی تانكها دفتر نزدیكان به مصدق و روزنامه‌های هوادار او را غارت كردند. در این میان، دفتر حزب توده نیز از یورش "شاهدوستان" و "كمونیسم ستیزان" در امان نماند. دولت مصدق و حتی حامیان او در ارتش واكنشی به این تحولات نشان ندادند.

روایتهای متعددی از دلایل بی تحركی مصدق و هواداران او شده است: جدی نگرفتن خطر، ضعف در تصمیمگیری بموقع، عدم ارتباط مناسب در سطوح بالا یا فرسودگی توأم با نا امیدی مصدق و یارانش، نمونه‌هایی از این روایات است. به هر روی، ساعاتی پس از ظهر درگیریهای بین طرفداران و مخالفان مصدق به اطراف خانه او كشیده شد. عده اندكی از نظامیان وفادار به مصدق با همه توان در برابر یورش جمعیت و نظامیان حامی كودتا مقاومت كردند اما تصرف ساختمان رادیو، پایان واقعی ماجرا بود. در ساعات پایانی روز، مقاومت در اطراف خانه نخست وزیر هم شكسته شد، جمعیت خانه مصدق را غارت كردند و او از طریق بام خانه اش جان به در برد.

عوامل كودتا با پیگیری و خرج كردن مبلغ زیادی پول نیروهائی از اوباش و زنان بدنام محلات مختلف را بسیج كردند و صبح روز چهارشنبه 28 مرداد سال 1332 خیابان‌های تهران شاهد حركت این نیروها و نیروهای نظامی با شعار "جاوید شاه" بود. تا بعد از ظهر خیابان‌ها در كنترل اوباشی بود كه به طرفداران مصدق حمله می‌كردند. دفترهای احزاب و نشریات طرف‌دار مصدق یا حزب توده غارت شد و به آتش كشیده شد. منزل دكتر مصدق نیز با تانك و مسلسل مورد حمله نیروهای نظامی كودتا قرار گرفت و مصدق دستور عدم مقاومت به نیروی محافظ نخست‌وزیری داد و در خانه همسایه‌اش پناه گرفت. اوباش و نظامیان به غارت منزل دكتر مصدق پرداختند. میراشرافی فرمان عزل مصدق و نصب زاهدی را از رادیو خواند. سرلشكر زاهدی كه در این مدت نزد ماموران امریكائی مخفی بود از مخفیگاه به در آمد. مردم با سكوت و حیرت این رویدادها را ناظر بودند. نه مصدق، نه طرفداران مصدق و نه حزب توده كه وعده "تبدیل كودتا به ضد كودتا" را در روزهای گذشته می‌داد اقدامی برای مقابله نكردند و كودتا پیروز شد.

بعد از كودتا

پس از كودتا سرلشكر زاهدی امور دولت را در دست گرفت. دكتر مصدق در روز 29 مرداد خود را به زاهدی تسلیم كرد و بازداشت شد. فرمانداری نظامی به ریاست سرتیپ تیمور بختیار به تعقیب و دستگیری و شكنجه مخالفان پرداخت. شاه از رم بازگشت. مذاكرات نفت با شركت نفت ایران و انگلیس و چند شركت امریكائی و اروپائی شروع شد كه در آخر به قرارداد كنسرسیوم منجر شد. كمك‌های مالی امریكا به دولت ایران رسید و در تقویت حكومت تازه موثر افتاد.

كودتای 28 مرداد تأثیر مهمی بر روابط ایران و امریكا گذاشت كه هنوز آثار آن در روابط دو كشور محسوس است. در 18 مارس سال 2000 میلادی مادلین آلبرایت وزیر امورخارجه امریكا در سخنرانی خود گفت:
در سال 1953 امریكا نقش موثری در ترتیب دادن براندازی نخست‌وزیر محبوب ایران محمد مصدق داشت. دولت آیزنهاور معتقد بود كه اقداماتش به دلایل استراتژیك موجه‌اند ولی آن كودتا آشكارا باعث پس‌رفت سیر تكامل سیاسی ایران شد و تعجبی ندارد كه هنوز بسیاری از ایرانیان از این دخالت امریكا در امور داخلی آنان ناراحت‌‌‌‌‌‌‌‌اند. علاوه براین در ربع قرن بعد از آن ایالات متحده و غرب پیوسته از رژیم شاه حمایت كردند. دولت شاه هرچند كارهای زیادی برای پیشرفت اقتصادی ایران انجام داد ولی مخالفان خود را بی‌رحمانه سركوب كرد.

1396/05/28
|
11:43
دسترسی سریع