آشوبگری در بستر اعتراضی
در بعضی موارد، آشوبگر تا آنجا پیش میرود كه با انجام اقدامات خلاف مقررات همچون اعمال خشونت، كشاندن مردم به خیابانها و یا راهاندازی اعتصاب، سعی میكند حاكمیت مستقر را به انجام واكنش خشن تحریك كند.
حاكمیت مسئول حفظ نظم و امنیت است. به تعبیری، فلسفهی وجودی یك حاكمیت با حفظ نظم و امنیت گره خورده است. هر چه ثبات، نظم و امنیت بیشتری بر جامعه حاكم باشد، حاكمیت بیشتر میتواند ادعای مؤثر بودن و مقتدر بودن بنماید؛ بنابراین اساساً هرگونه درگیری و كشمكش خشونتبار، به ضرر حاكمیت تمام میشود، چون این خود، به معنای عدم اقتدار كامل او در حفظ و امنیت تلقی میگردد.
به همین دلیل، یكی از مهمترین مسائلی كه حاكمیتها در مواجهه با حركتهای آشوبگری، پیش روی خود دارند، تصمیمگیری در مورد این نكته است كه برای مقابله با آشوب و اغتشاش، در چه مرحله و از چه زمانی باید استفاده از اقدامات قهرآمیز را شروع كرد؛ هنگامیكه حاكمیت از این ابزار استفاده نكرده، احتمالاً هنوز میتواند در مورداستفاده شدن یا نشدن و همچنین نحوهی استفاده، تصمیمگیری كند، اما بهمحض اینكه از این ابزار استفاده شد، دیگر كنترل و یا متوقف كردن آن كاملاً در اختیار حاكمیت نیست.
در این هنگام كافی است كه خونی از دماغ یك نفر جاری شود، آنگاه آشوبگران و حامیان رسانهای آنها با قهرمانسازی و برجسته كردن موضوع، چهرهی خشنی از مقامات حكومتی ترسیم میكنند؛ همچنین با مظلومنمایی، خود را حامی مردم و منتقم كشته¬شدگان جا میزنند؛ حتی اینگونه تبلیغات ممكن است قربانی خود را علم كرده و شورشگر، داد خونخواهی كسی را سر بدهد كه به دست نیروهای خودش زخمی یا كشته شده است.