كارشناسان در گفتگوی سیاسی رادیو گفتگو، پیامدهای انتخاب ترامپ بر سیاست خارجی آمریكا و تأثیر آن بر جنوب غرب آسیا را بررسی كردند.
در برنامه رادیو گفتگو با موضوع «انتخاب ترامپ و چشمانداز سیاست خارجی آمریكا در غرب آسیا»، دكتر حسین فرجی و دكتر رحمت ابراهیمی، اساتید دانشگاه و كارشناسان مسائل بینالملل، درباره دلایل پیروزی ترامپ و شكست دولت بایدن به بحث و تبادل نظر پرداختند.
فرجی با اشاره به عوامل مؤثر در شكست بایدن، ضعف مدیریتی وی و ناتوانی كاملا هریس در ایفای نقش مؤثر را از جمله عوامل اصلی ناكامی دولت دموكراتها عنوان كرد. وی گفت: «چهار سال گذشته نشاندهنده ضعف شدید بایدن در مدیریت آمریكا بود، كه البته بسیاری معتقدند این مدیریت از پشت پرده توسط دیگران هدایت میشد. هریس نیز نتوانست با ایفای نقشی مؤثر، ضعفهای موجود را جبران كند، و حتی اشتباهات بایدن در سخنرانیها و ملاقاتها به حاشیه رفتن دموكراتها كمك كرد.»
فرجی همچنین وضعیت اقتصادی نزولی آمریكا و هزینههای بالای جنگ در خاورمیانه را از عوامل دیگر نارضایتی مردم دانست و افزود كه حمایت ثروتمندان و سرمایهداران عمده از ترامپ نیز در موفقیت وی نقش داشته است.
وی ادامه داد كه در زمان ریاست جمهوری ترامپ، مردم اقدامات اقتصادی وی از جمله افزایش تعرفه واردات فولاد از چین و خروج از پیمان پاریس را شاهد بودند.
این كارشناس مسائل بینالملل به تجربه مردم آمریكا در دورههای قبلی انتخابات نیز اشاره كرد و خاطرنشان ساخت كه شكست هیلاری كلینتون در انتخابات گذشته، نمایانگر عدم پذیرش زنان بهعنوان نماد اقتدار در سیاست بینالملل آمریكا بود. وی در این زمینه گفت: «مردم به تجربه دریافتهاند كه حضور زن در رأس قدرت نمیتواند نشانه اقتدار آمریكا باشد.»
وی همچنین اظهار داشت كه این عوامل باعث شد مردم از دموكراتها ناامید شده و به سوی جمهوریخواهان و بهویژه ترامپ متمایل شوند.
ترامپ خود را ناجی آمریكا معرفی كرد!
در ادامه گفتگوی سیاسی رادیو گفتگو، رحمت ابراهیمی به تأثیر سیاستهای دموكراتها در انتخابات آمریكا اشاره كرد و بیان داشت كه ترامپ، با معرفی خود بهعنوان ناجی آمریكا و وعده پایان دادن به جنگها در غزه، لبنان و اوكراین، توانست آرای بیشتری به دست آورد.
ابراهیمی در تحلیل خود، به تفاوت رویكردهای یهودیان اسرائیل و آمریكا اشاره كرد و گفت كه دو نگاه در سیاست آمریكا نسبت به مسئله فلسطین وجود دارد: یك نگاه كه طرفدار سیاستهای صلحآمیز از طریق طرح دو دولتی است و نگاه دیگر كه خواهان فشار حداكثری و نابودی جریان مقاومت است.
وی افزود: «ترامپ در دوره اول ریاست جمهوری خود توجه زیادی به اسرائیل نداشت، اما در اواخر دوره خود، انتقال سفارت به قدس و به رسمیت شناختن سرزمین اشغالی جولان را مطرح كرد. به نظر میرسد ترامپ بیشتر به كمكهای سیاسی علاقهمند است و در زمینه اقتصادی تمایلی به هزینه كردن ندارد؛ اگر حمایتی هم باشد، بهصورت وام با بهرههای سنگین خواهد بود.»
ابراهیمی همچنین اشاره كرد كه هزینههای سنگین یك سال اخیر برای اسرائیل، از جمله تعطیلی مراكز صنعتی و آواره شدن شهركنشینان، این كشور را در شرایط اقتصادی سختی قرار داده است و احتمالاً نتانیاهو برای تأمین مالی به وامهای پرهزینه متكی خواهد شد. وی با نقل قول از استفان والت، نظریهپرداز مشهور، و همینطور نقل قول از یكی از مشاوران ترامپ، خاطرنشان كرد كه گرچه ترامپ فردی پیشبینیناپذیر است، اما انتخاب مشاوران و معاونین او میتواند تا حدی جهتگیریهای آتی وی را روشن كند.
ابراهیمی در ادامه تصریح كرد كه ترامپ به نتانیاهو فرصت داده تا كار را تمام كند و بهعنوان ناجی جهان و نظم نوین خود را مطرح نماید. او اشاره كرد كه ترامپ در طرفداران خود نوعی از خودبینی و برتریطلبی نژادی را میبیند كه او را به قدرت و زورگویی مشروع میدانند، و همین امر باعث شده كه ترامپ از پیمانهای بینالمللی نظیر توافقهای آب و هوایی خارج شود. ابراهیمی افزود: «ترامپ به نتانیاهو فرصت داده تا كار را تمام كند و به مقابله با گروههای مقاومت بپردازد؛ اما در صورت عدم موفقیت نتانیاهو، مشخص نیست كه ترامپ چگونه واكنش نشان خواهد داد. ترامپ به دنبال آن است كه با ایجاد یك مرحله از «آتش تهیه» در منطقه توسط نتانیاهو، ایران را دوباره پای میز مذاكره بكشاند تا به اهداف خود دست یابد.»
طرح «خاورمیانه جدید» از نگاه رژیم صهیونیستی
در ادامه گفتگو، فرجی به تشریح طرح «خاورمیانه جدید» از نگاه رژیم صهیونیستی پرداخت و تاكید كرد كه این طرح جدید نیست و از گذشته در نقشههای اسرائیل جای داشته است. به گفته او، این طرح شامل نقشهای از گسترش اسرائیل از «بحر تا نهر» و حتی فراتر از آن است و میتواند تا مرزهای هند و چین ادامه یابد. وی به روند تاریخی حضور و تجاوزات این تفكر در مناطق مختلف جهان از جمله استرالیا و نیوزیلند اشاره كرد و افزود كه هدف صهیونیستها تصرف سرزمینهای خاورمیانه بدون حضور مردم آن است.
فرجی با اشاره به نقش ترامپ در حمایت از نتانیاهو، بیان كرد كه ترامپ فرصتی به نتانیاهو داده تا پیش از پایان دوره ریاستجمهوریاش، سیاستهایش را در خاورمیانه عملی كند. وی این موضوع را بخشی از یك سناریوی از پیشتعریفشده دانست و توضیح داد كه در این سناریو ترامپ نقش ناجی و نتانیاهو نقش شخصیت منفی را ایفا میكند؛ هدف این سناریو القای صلحطلبی آمریكا و شخصیت قهرمانگونه ترامپ است.
همچنین فرجی با یادآوری ترور شهید قاسم سلیمانی توسط ترامپ، اظهار كرد كه این اقدام بدون مجوز بینالمللی و بدون هرگونه محاكمهای انجام شد و نشاندهنده رویكرد خشن و بیپروا در سیاستهای ترامپ است. او معتقد است كه در سیاست خاورمیانهای ترامپ، موضوع آتشبس نیز به نوعی برای نجات نتانیاهو و رژیم صهیونیستی از وضعیت بحرانی مطرح شده است. به گفته او، ترامپ قصد دارد نتانیاهو را بهعنوان پیروز جنگ به كنار بكشد و آتشبس را در موقعیتی اعلام كند كه موقعیت رژیم صهیونیستی را تثبیت كند.
وی همینطور گفت كه سیاستهای خاورمیانهای ترامپ، نه بهعنوان یك سیاست كلان بلكه در قالب دیپلماسی اجرایی ریاستجمهوری باید بررسی شود و هدف اصلی همچنان دنبال كردن همان نقشههای قدیمی برای خاورمیانه است.
ناكامی نتانیاهو در رسیدن به اهداف
در ادامه گفتگو، ابراهیمی به تحلیل اقدامات اخیر نتانیاهو و رابطه آن با وضعیت سیاسی و امنیتی منطقه پرداخت. وی بركناری گالانت، وزیر جنگ اسرائیل، را در راستای تغییراتی دانست كه نتانیاهو برای رسیدن به اهداف خود در منطقه، خصوصاً در غزه و لبنان، به دنبال آن است. او این تغییرات را نشاندهنده ناكامی در تحقق اهداف ترسیمی از روز اول توصیف كرد و احتمال داد كه پشت پردهای نیز در این تصمیم دخیل باشد.
ابراهیمی همچنین به موضوع خروج احتمالی آمریكا از درگیریهای خاورمیانه برای تمركز بر منازعات اوكراین و رقابت تجاری با چین اشاره كرد. او خاطرنشان كرد كه برخی تحلیلگران معتقدند ترامپ میخواهد زمین بازی را تغییر دهد و به درگیریهای اقتصادی و سیاسی با چین بپردازد كه یك رقیب بزرگ و خطرناك برای آمریكا محسوب میشود.
ابراهیمی به نقد نظرات فرجی پرداخت و معتقد بود كه ترامپ برخلاف سیاستهای پشت پرده نظام حاكم آمریكا، قواعد و اصولی را زیر پا گذاشته است. وی به پروندههای قضایی متعدد ترامپ و سابقه او در نادیده گرفتن قوانین داخلی اشاره كرد و تاكید داشت كه روحیات ترامپ و نتانیاهو در برخی جنبهها به یكدیگر شباهت دارد، خصوصاً در خودخواهی و تلاش برای تحت كنترل درآوردن قوه قضائیه به نفع خود. او یادآور شد كه پیش از وقوع جنگ طوفان الاقصی، اعتراضات گستردهای در سرزمینهای اشغالی علیه فساد و اقدامات نتانیاهو برگزار میشد.
كارشناس مسائل بینالملل، در ادامه این برنامه رادیویی به بررسی سیاستهای نتانیاهو در ارتباط با جنگ غزه و اهداف او در بلندمدت پرداخت. ابراهیمی معتقد است كه نتانیاهو تلاش دارد با طولانی كردن جنگ، محكومیت خود را به تعویق انداخته و تغییراتی در ساختار جامعه اسرائیل ایجاد كند كه در راستای منافع شخصی او باشد. وی اضافه كرد كه نتانیاهو در پی شكستهایی كه در غزه متحمل شد و عدم دستیابی به اهداف از پیش تعیینشده، به دنبال قربانی برای این ناكامیها میگردد؛ از این رو، بركناری یوآف گالانت، وزیر جنگ اسرائیل، را اقدامی در راستای مقصر جلوه دادن دیگران دانست.
اختلافات درونی نتانیاهو و گالانت
ابراهیمی همچنین به اختلافات درونی نتانیاهو و گالانت اشاره كرد و گفت كه در جلسات كابینه، این دو در بسیاری از مسائل با یكدیگر اختلاف نظر داشتند. او اضافه كرد كه گالانت، بهعنوان نفر دوم حزب نتانیاهو، به احتمال زیاد پس از آرام شدن جنگ و آغاز محاكمهها، با چالشهای بیشتری مواجه خواهد شد. به گفته ابراهیمی، انتصاب فردی جدید بهعنوان وزیر جنگ، كه بهعنوان «ماشین امضا» نتانیاهو عمل میكند، نشاندهنده تلاش او برای كنترل كامل تصمیمات نظامی است.
ابراهیمی در ادامه توضیح داد كه نتانیاهو پس از ناكامی در عملیات طوفان الاقصی و بمبارانهای هوایی و حملات زمینی، اكنون سعی دارد با تشدید درگیریها در لبنان، شكستهای گذشته خود را به نوعی جبران كند.
ابراهیمی، در ادامه تحلیل خود درباره سیاستهای جنگی نتانیاهو، به ادعاهای او برای بازگرداندن آوارگان اسرائیلی از مناطق مركزی به مناطق شمالی اشاره كرد. به گفته ابراهیمی، نتانیاهو علاوه بر تلاش برای جابهجایی جمعیت، قصد دارد مردم لبنان را نیز آواره كرده و بر رودخانه لیتانی مسلط شود. این طرح با مخالفت گالانت، وزیر جنگ اسرائیل، و حتی بخشهایی از ارتش مواجه شده است. ابراهیمی توضیح داد كه ارتش اسرائیل با وجود اعزام نیروهای بیشتر به مرز شمالی، همچنان موفقیت قابل توجهی نداشته و اكنون با مشكلات داخلی از جمله استعفای احتمالی برخی مقامات امنیتی و نظامی مواجه است.
ابراهیمی همچنین به هدف نتانیاهو از طولانیكردن جنگ برای به دست آوردن دستاوردهای نظامی از جمله ترور فرماندهان مقاومت، مانند اسماعیل هنیه، یحیی سنوار، سید حسن نصرالله و صفیالدین اشاره كرد و افزود كه طولانی شدن جنگ هزینههای زیادی را برای رژیم صهیونیستی به همراه خواهد داشت. وی به تحلیل اولسون، تحلیلگر اسرائیلی، اشاره كرد كه از نابودی و از دست رفتن نیروی انسانی ارتش در جریان این نبردها سخن گفته و درخواست اعزام 20 هزار نیروی جدید را مطرح كرده است. همچنین به طرح جذب اجباری نیروهای مذهبی افراطی كه برای خدمت سربازی حاضر نشده بودند اشاره كرد و گفت كه اگر این نیروها به دلیل اعتقادات خود از حضور در ارتش سر باز زنند، دولت شكننده نتانیاهو كه متكی به ائتلاف با گروههای متعصب مذهبی است، با فروپاشی مواجه خواهد شد.
ابراهیمی همچنین به افشای اطلاعاتی از دفتر نتانیاهو اشاره كرد و افزود كه این موضوع به پروندههای فساد قبلی او اضافه شده و موقعیت او را در داخل كشور پیچیدهتر كرده است.
ابراهیمی به تنشهای بین نتانیاهو و گالانت پرداخت و گفت این اختلافات از تمایل گالانت به حفظ روابط با دموكراتهای آمریكا نشأت میگیرد. ابراهیمی بیان كرد كه با روی كار آمدن جمهوریخواهان، نتانیاهو با تغییراتی در كابینه خود تلاش دارد به آمریكاییها پیامی بفرستد كه حاضر است برای روابط بهتر با آمریكا گام بردارد. او همچنین به رویكرد نتانیاهو در دوران پایانی ریاست جمهوری ترامپ اشاره كرد و یادآور شد كه نتانیاهو در آن زمان روابط خوبی با ترامپ نداشت و بلافاصله پس از پیروزی بایدن، به او تبریك گفت. این امر به گفته ابراهیمی، نشان از تلاش نتانیاهو برای بهبود روابط گذشته با آمریكا دارد. ابراهیمی همچنین افزود كه طی حدود صد روز باقیمانده، نتانیاهو فرصت دارد برای دستیابی به اهدافش در مورد ایران، حماس و حزبالله اقدام كند، اما احتمال موفقیت او كم است.
در نهایت، ابراهیمی به قرارداد اخیر 25 میلیارد دلاری بین دولت آمریكا و شركت بوئینگ برای خرید جنگندههای جدید اشاره كرد كه به منظور تقویت توان نظامی اسرائیل و حمایت از نتانیاهو بسته شده است. با این حال، وی احتمال دستیابی نتانیاهو به اهداف نظامی و سیاسیاش را ضعیف دانست و بیان كرد كه به اعتقاد كارشناسان نظامی و سیاسی، اسرائیل بعید است بتواند به اهداف خود برسد.
فرجی در ادامه گفتگو به موضوع ایرانهراسی و اسلامهراسی پرداخت و تأكید كرد كه این مسأله جدیدی نیست و سابقه آن به دوران پس از انقلاب اسلامی بازمیگردد. وی اظهار داشت كه آمریكا و رسانههای بینالمللی با تولید گروههای افراطی، اسلامهراسی و ایرانهراسی را به شیوههای مختلفی ترویج كردهاند.
سیاستهای ترامپ در منطقه
فرجی همچنین به سیاستهای ترامپ در منطقه و روابط آمریكا با ایران اشاره كرد و گفت كه كودتا و دخالت نظامی در كشورهای دیگر، بخشی از سیاستهای همیشگی آمریكا بوده و محدود به هیچ دولت یا رئیسجمهوری نمیشود. وی بیان كرد كه بقای آمریكا به جنگ و دخالتهای نظامی وابسته است و اگر روزی صلح در جهان برقرار شود، آمریكا دوام نخواهد داشت.
او به كتابی با عنوان «بدعهدیهای آمریكا» اشاره كرد و این اثر را به شنوندگان معرفی كرد. فرجی تأكید كرد كه خروج ترامپ از معاهدات بینالمللی، مانند پیمان پاریس، تنها بخشی از سیاستهای كلی آمریكا است و نباید این بدعهدیها را به شخصیت ترامپ محدود كرد. وی اظهار داشت كه سیاست خارجی ایالات متحده همواره بر اساس منافع ملی و با رویكردی غیر اخلاقی بوده است.
فرجی به رویكرد غیر اخلاقی سیاست خارجی آمریكا اشاره كرده و آن را مبتنی بر «مطامع» این كشور دانست. وی بیان كرد كه سیاستمداران آمریكایی، خلاف تعهدات قراردادی عمل میكنند و این بدعهدیها را در تاریخ آمریكا میتوان مشاهده كرد. به عنوان نمونه، دكتر فرجی به خروج ترامپ از معاهده پاریس اشاره كرد و یادآور شد كه ترامپ از همان ابتدا موضع خود را در مورد نپذیرفتن این توافق به بهانه هزینههای اقتصادی و انكار پدیده تغییرات آبوهوایی اعلام كرده بود. این تصمیم، نشاندهنده سیاستهای كلی و پایدار آمریكا در قبال معاهدات بینالمللی است.
فرجی با اشاره به شخصیت ترامپ، او را فردی «خودشیفته» توصیف كرد، اما تأكید كرد كه سیستم سیاسی آمریكا توانایی استفاده از هر شخصی را در جایگاه مناسب خود دارد و اگر تشخیص دهد كه فردی از حد و جایگاه خود فراتر رفته، او را از صحنه حذف میكند. به گفته وی، حتی در صورت حذف ترامپ، آمریكا تلاش خواهد كرد كه از این اقدام بهرهبرداری كند و آن را به نحوی به نفع خود تفسیر كند.
وی همچنین به دیپلماسی ترامپ در خاورمیانه اشاره كرد و آن را به «گاو شیرده» تشبیه كرد كه به دنبال استفاده و بهرهبرداری از دولتهای ثروتمند منطقه است. اما نكته كلیدی از دیدگاه فرجی این است كه كشورهای منطقه، با وجود وحشتی كه از مخالفان داخلی و همچنین از قدرت ایران دارند، به تدریج به این نتیجه رسیدهاند كه باید با ایران، به عنوان یك قدرت مقتدر و محور مقاومت، كنار بیایند و تعامل كنند. به همین دلیل، سیاست آنها در قبال ایران، نوعی «مدارا» و در عین حال پرداخت «حق شیر» به ترامپ است.
ابراهیمی در ادامه این گفتگو به ساختار نهادهای بینالمللی اشاره كرد و بیان داشت كه قدرتهای بزرگ این نهادها را برای فشار و كنترل بر دیگر كشورها ایجاد كردهاند تا بتوانند جهان را از دیدگاه خود تحت نظر داشته باشند. او به مورد جنگ اوكراین و موضعگیری دادگاه كیفری بینالمللی در لاهه اشاره كرد كه ولادیمیر پوتین را محكوم كرد و وی را از سفرهای بینالمللی محروم ساخت، چرا كه برخی كشورها موظف به دستگیری او هستند. دكتر ابراهیمی در ادامه پرسید كه چرا این نهادها در برابر كشتار كودكان در غزه سكوت كردهاند، در حالی كه تعداد زیادی از قربانیان این جنگ كودكان هستند.
وی همچنین بیان كرد كه بسیاری از قوانینی كه قدرتهای غربی برای مقابله با نقض حقوق بشر وضع كردهاند، میتوانند علیه بنیامین نتانیاهو و تیم او اعمال شوند. اما به گفته ابراهیمی، فشارهای بینالمللی و نفوذ قدرتهای غربی مانع از محاكمه و محكومیت نتانیاهو و متحدانش میشود. او به تاریخ جنگهای گذشته نیز اشاره كرد و بیان كرد كه در جنگ سال 1967 بین رژیم صهیونیستی و مصر، اسرائیل حتی یك كشتی آمریكایی را هدف قرار داد تا شدت حملات خود را افزایش دهد. این موضوع، به گفته دكتر ابراهیمی، نشاندهنده این است كه برای اسرائیل و متحدانش، كشتار و خونریزی ابایی ندارد و این امر بخشی از راهبرد آنان برای دستیابی به اهدافشان است.
ابراهیمی در ادامه گفتگو به موضوع ناكارآمدی دادگاههای بینالمللی در قبال رژیم صهیونیستی پرداخت. او به راهپیمایی مردم آفریقای جنوبی و درخواست آنها از وزیر خارجه كشورشان اشاره كرد و گفت كه با وجود ارائه مستندات به دادگاههای بینالمللی برای محكومیت رژیم صهیونیستی، تهدیدات لابیهای یهودی باعث شده تا این دادگاهها از پیگیری جدی این پروندهها دست بكشند.
ابراهیمی همچنین به سابقه استفاده رژیم صهیونیستی از سلاحهای ممنوعه مانند فسفر سفید اشاره كرد و بیان داشت كه تاكنون هیچ دادگاه بینالمللی بهصورت جدی به این مسئله ورود نكرده است. وی تأكید كرد كه عملكرد این دادگاهها تنها تا زمانی است كه منافع قدرتهای بزرگ در خطر نباشد و در غیر این صورت، اقدامات جدی علیه رژیم اسرائیل صورت نمیگیرد.
او ادامه داد كه این رژیم به جز زبان قدرت و زور چیزی را نمیفهمد و تنها واكنش مناسب به تجاوزاتش، مقابله قاطعانه است. دكتر ابراهیمی بیان كرد كه تاسیس این رژیم غیرقانونی بوده و هدف از ایجاد آن، دستیابی استعمارگران به اهدافشان در منطقه بوده است. به گفته وی، سازمان ملل با همكاری دادگاهها و نیروهای نظامی، به شكلگیری این رژیم مشروعیت بخشیده، در حالی كه هیچكس حق ندارد سرزمین ملتی دیگر را تصرف كند و به نام خود بزند.
ابراهیمی ادامه داد كه اسرائیل بهعنوان پایگاه دائمی غرب در منطقه عمل میكند و تا زمانی كه این پایگاه سودآور باشد، قدرتهای غربی از آن حمایت میكنند. اما اگر دیگر سودی نداشته باشد، شاید مجبور شوند به فكر جایگزین یا تغییر رویه باشند. او افزود كه رژیم صهیونیستی در حال تبدیلشدن به عاملی برای ایجاد ضرر و زیان در منطقه است، و به همین دلیل باید با مقاومت و قدرت مقابلش ایستاد.
وی بر این باور است كه دادگاههای بینالمللی نمیتوانند كار خاصی علیه رژیم صهیونیستی پیش ببرند. با وجود قدرتهایی، چون روسیه و چین، همچنان نفوذ و قدرت كشتار و ترور صهیونیستها بالا است.
ابراهیمی تاكید كرد كه حتی اگر رأیی علیه نتانیاهو صادر شود، اجرای آن به دلیل نفوذ و قدرت اقتصادی و رسانهای یهودیان در جهان بعید است. او اشاره كرد كه كشورهای غربی بیشتر بر منافع مادی متمركزند و برای مسائل اعتقادی و معنوی ارزش چندانی قائل نیستند؛ از این رو احتمال ندارد كه برای تحقق عدالت در این مسئله اقدام جدی كنند.
فرجی به اهمیت بیداری جهانی در قبال جنایات رژیم صهیونیستی اشاره كرد و آن را عاملی مؤثر در حمایت از مظلومان و مقاومت در منطقه دانست. او اظهار داشت كه این بیداری جهانی، بهویژه در میان دانشجویان و نخبگان آمریكایی و اروپایی، فشاری قابل توجه بر مجامع بینالمللی وارد میكند. فرجی اضافه كرد كه سازمانهای بینالمللی، تحت نفوذ قدرتهای بزرگ، اغلب بهجای اجرای عدالت، در پی حفظ منافع خاص خود هستند و همین امر موجب میشود بسیاری از قطعنامهها علیه رژیم صهیونیستی توسط كشورهای دارای حق وتو متوقف شوند.
وی به نقش مهم دیپلماسی عمومی بهعنوان ابزاری قوی برای ایران اشاره كرد و بر تأثیر رسانهها در آگاهیبخشی جهانی تأكید كرد. به گفته دكتر فرجی، رسانهها و فضای مجازی امروزه به گونهای عمل میكنند كه میتوانند اخبار و اطلاعات مربوط به جنایات غزه و لبنان را به سرعت به سراسر جهان منتقل كنند، و این خود سبب بیداری مردم در كشورهای مختلف شده است.
فرجی تأكید كرد كه باید از بیداری جهانی بهعنوان یكی از ابزارهای مهم در مجامع بینالمللی بهره برد، اما این تنها ابزار نیست و كارهای فوری دیگری نیز لازم است. او به بررسی ابعاد جنگ رژیم صهیونیستی و اعراب پرداخت و گفت این جنگها به شكلهای مختلف در ذهن مردم تغییر داده شدهاند. در ابتدا، جنگ به عنوان جنگ اعراب و اسرائیل مطرح میشد و بعدها به جنگ یهود و مسلمانان تبدیل شد؛ اما اصل قضیه این نیست.
فرجی بیان كرد كه نباید مسئله را صرفاً به نزاع مذهبی یا قومی محدود كنیم، بلكه باید آن را در چارچوب سیاستهای استعماری غربی دید كه همواره از سیاست اشغال زمین و كشتار مردمان بومی برای تصرف سرزمینهای غنی استفاده كردهاند. او اشاره كرد كه این رفتارها نه تنها در خاورمیانه، بلكه در مناطقی همچون استرالیا، نیوزیلند، آمریكا و كانادا نیز دیده شده است. دكتر فرجی تأكید كرد كه این كشورها با اشغال و مهاجرت، بومیان را به اقلیت تبدیل كرده و حتی برخی از رفتارهای غیرانسانی مانند عقیمسازی بومیان كانادا را بدون اطلاع آنها اعمال كردهاند.
او گفت: «باید به دنیا اعلام كنیم كه این مسئله، مسئله جنگ یهودیت و اسلام نیست؛ بلكه این غربیها هستند كه با سیاستهای استعماری و اشغالگری خود به دنبال كشتار و تصرف سرزمینهای ثروتمند منطقه هستند، همانگونه كه در گذشته در دیگر نقاط جهان انجام دادهاند.»
فرجی تأكید كرد كه غربیها در منطقه برای تصرف زمینهای ثروتمند آمدهاند و این هدف اصلی آنهاست، نه مسئلهی مذهبی یا قومی. او افزود كه در ظاهر، به بهانهی بیتالمقدس و حقوق یهودیان، پوششی به قضیه داده شده، در حالی كه در حقیقت اینها آمدهاند تا سرزمینهای غنی و استراتژیك منطقه را تصرف كنند، همانطور كه در سایر مناطق جهان نیز با انگیزههای مشابه رفتار كردهاند.
فرجی سپس اشاره كرد كه ماموریت اصلی بیداری جهانی باید هدفمند و با توجه به این واقعیتها باشد. او تأكید كرد كه این بیداری باید مسئله فلسطین و غزه را به عنوان یك مشكل انسانی و در راستای مقابله با نسلكشی، ترور و قومیتزدایی برجسته كند. با این رویكرد، بیداری جهانی میتواند باعث شود كه مردم دنیا به این نتیجه برسند كه این اقدامات در حقیقت بخشی از یك سیاست كلی استكباری است، كه بهدنبال تصرف زمینهای ثروتمند و بهرهبرداری از منابع آنهاست.
او اضافه كرد كه این سیاستهای استعماری بر اساس منافع سرمایهداران و شركتهای بزرگ جهانی استوار است و به همین دلیل كشورهای بزرگ و قدرتهای غربی بهطور سیستماتیك در حال پیشبرد این سیاستها هستند.
ابراهیمی اشاره كرد كه رویكرد ترامپ در قبال جمهوری اسلامی ایران در چهار سال آینده تغییر خواهد كرد و ایران باید برای مواجهه با این تغییرات، استراتژیهای خاصی اتخاذ كند. او به دو جنبه این تغییرات نگاه كرد: یكی داخلی و دیگری خارجی. ابتدا به جنبه داخلی اشاره كرد و بر اهمیت توجه به مسائل داخلی در جمهوری اسلامی تأكید نمود.
ابراهیمی سپس به سخنان رهبر معظم انقلاب در روز 18 آبان اشاره كرد، كه در دیدار با اعضای خبرگان رهبری بیان شدند. او توضیح داد كه حضرت آقا در این سخنان بر اهمیت توجه به مسائل داخلی و تأكید بر مسیر انقلاب اسلامی به عنوان یك اصل اساسی برای آینده كشور تاكید كردهاند. دكتر ابراهیمی به تحلیل سخنان حضرت آقا درباره جایگاه رهبری در جمهوری اسلامی پرداخت، كه در آن رهبری بهعنوان ناظری كلیدی برای جلوگیری از انحراف انقلاب از مسیر اصلی خود معرفی شده است.
در ادامه، ابراهیمی به اشاره حضرت آقا به انقلابهای فرانسه، روسیه و دیگر كشورهای جهان پرداخت و گفت كه پس از گذشت چند سال، این كشورها به همان دیكتاتوری كه علیه آن انقلاب كرده بودند، بازگشتند. حضرت آقا با استناد به آیات قرآن كریم تأكید كردند كه انقلاب اسلامی باید از انحراف در مسیر خود جلوگیری كند و همواره در راستای آرمانهای خود حركت نماید. این سخنان، به گفته ابراهیمی، پیامی فراتر از شنوندگان داخلی دارند و بهنوعی به كشورها و ملتها هشدار میدهند كه مسیر انقلاب باید حفظ شود و از هرگونه انحراف دوری گردد.
ابراهیمی به تغییرات عظیم در جمهوری اسلامی ایران و تحولات منطقهای اشاره كرد. او گفت كه جمهوری اسلامی در سال 1403 (2024 میلادی) و جمهوری اسلامی در سال 2025 كاملاً متفاوت از جمهوری اسلامی در سال 2016 است. به نظر او، فضای منطقه نسبت به گذشته تغییر كرده است. اگر در گذشته، كشورهای اسلامی تنها از خود دفاع میكردند، اكنون در مواجهه با تهدیدات مانند حملات به غزه، ایران و دیگر كشورها از جمله یمن، عراق، لبنان و سوریه به یك جبهه متحد تبدیل خواهند شد. دكتر ابراهیمی بر این نكته تأكید كرد كه جمهوری اسلامی نه تنها از آرمانهای خود دفاع میكند بلكه در زمینه تئوری انقلاب اسلامی به مرحله عمل رسیده و این امر بهویژه پس از چهل سال بهطور كامل در حال تحقق است.
او سپس به تشكیل گروه بریكس (BRICS) و قدرتهای نوظهور جهانی، مانند چین و روسیه، اشاره كرد و گفت كه این گروه، با اقتدار سیاسی و اقتصادی جدید خود، نقشی كلیدی در تغییر موازنه جهانی ایفا میكند. ایران به عنوان یكی از بازیگران اصلی در این تحولات، نه تنها به حفظ منافع خود میپردازد بلكه نشان داده است كه كسی كه به ایران اتكا كند، تنها نخواهد بود. دكتر ابراهیمی از نمونههای حمایت ایران از سوریه و عراق صحبت كرد و به این نكته اشاره كرد كه ایران همیشه در كنار متحدان خود خواهد بود.
ابراهیمی بر تغییرات در سیاستهای عربستان سعودی نیز تأكید كرد و گفت كه عربستان دیگر در سال 2016 نیست. امروز برخی از كشورهای عربی، بهویژه عربستان، به عضویت گروه بریكس درآمدهاند و این نشاندهنده تغییرات در سیاستهای منطقهای و جهانی است. دكتر ابراهیمی همچنین اشاره كرد كه بیثباتی و تنش در منطقه بیش از آنكه به ضرر آمریكا باشد، به ضرر كشورهای منطقه است. در این راستا، چین و روسیه بهویژه در مواردی مانند جنگ سوریه، با تغییر مواضع خود علیه آمریكا رای دادهاند. این امر نشان میدهد كه منطقه دیگر مانند گذشته تحت سلطه آمریكا نیست و قدرتهای جدید در حال شكلگیری هستند.
ابراهیمی به پیشبینی اقتصاددانان در خصوص وضعیت اقتصادی چین تا سال 2026 اشاره كرد و گفت كه چین در آن زمان به قدرت اقتصادی اول جهان تبدیل خواهد شد، اما این روند دو سال جلو افتاده است. او بیان كرد كه نگاه ترامپ در مورد منطقه بیشتر به چین و رقابت جهانی اقتصادی معطوف است تا مسائل منطقهای مانند غزه و اوكراین. دكتر ابراهیمی گفت كه در حالی كه تنشهای منطقهای ممكن است ادامه پیدا كند، تمركز اصلی ترامپ و آمریكا در نهایت به رقابت با چین برمیگردد.
ابراهیمی همچنین به افول قدرت آمریكا اشاره كرد و بر این باور بود كه فروپاشی آمریكا به این سرعت رخ نخواهد داد، اما افول آن قطعی است و انتقال قدرت از غرب به شرق تسریع خواهد شد. او به عضویت كشورهای عربی مانند عربستان سعودی و امارات در گروه بریكس اشاره كرد و گفت كه این تغییرات نشاندهنده تغییرات بنیادی در سیاستهای منطقهای و جهانی است. این حركتها به ویژه بعد از آنكه ایران توانسته بود ایران هراسی را از بین ببرد و به كشورهای دیگر نشان دهد كه چین برای سود در منطقه باید سهم ایران را نیز در نظر بگیرد، رخ داد.
ابراهیمی گفت كه این تغییرات نشاندهنده تفاوت نگاه غرب و شرق است. در حالی كه غرب بر این باور است كه مدل برد-برد تنها برای خود غربیهاست، كشورهای شرقی، به ویژه چین، به این نتیجه رسیدهاند كه برای بهرهبرداری از فرصتهای منطقهای، باید ایران نیز در این فرآیند شریك باشد. این تغییر نگرش باعث شده تا ایران در آینده سهم قابل توجهی از قدرت جهانی را در اختیار داشته باشد. همچنین، دكتر ابراهیمی اشاره كرد كه كشورهای مختلف در حال دور شدن از دلار هستند و با قراردادهای دوجانبه و اقدامات در نشستهای بریكس، روند دلارزدایی به شدت دنبال میشود.
ابراهیمی بر اهمیت تحولات اقتصادی منطقه غرب آسیا و آسیای جدید تأكید كرد. او اشاره كرد كه اگر كشورهای منطقه بتوانند تبادلات تجاری خود، به ویژه در زمینه گاز و نفت، را بدون استفاده از دلار انجام دهند، این امر میتواند سرعت افول و حتی فروپاشی دلار را تسریع كند.
وی به تلاشهای جدید بریكس اشاره كرد و گفت كه استفاده از پولهای محلی در معاملات، به ویژه توسط كشورهایی مانند روسیه و چین، میتواند به تقویت این روند كمك كند و نمایانگر تغییرات ساختاری در نظام مالی جهانی باشد.
ابراهیمی افزود كه منطقه غرب آسیا در حال تحول است و دیگر نمیتوان آن را با آسیا و سیاستهای دهه 2016 مقایسه كرد. به گفته وی، قدرت آینده از آن آسیاست و در این راستا، چین نیز دیگر نمیتواند تنها تماشاچی باشد. او تصریح كرد كه چین به این نتیجه رسیده است كه برای تأمین منافع خود، نیاز به تعامل و گفتگو با ایران دارد.
در همین راستا، ابراهیمی به طرح «كمربند و جاده» اشاره كرد و گفت كه چین به دنبال توسعه مسیرهای تجاری جدید از جمله راهآهن و پروژههای دریایی است كه ایران در این پروژهها نقش محوری خواهد داشت. همچنین، او به میانجیگری چین در مذاكرات ایران و عربستان اشاره كرد و آن را گام مهمی در راستای ایجاد یك آسیای قدرتمند در آینده جهانی دانست.
فرجی به تحلیل رفتار ترامپ در مسائل سیاسی و اقتصادی پرداخت. او به شنوندگان توصیه كرد كه برای پیشبینی رفتار ترامپ باید به اطرافیان او توجه كنند و بررسی كنند كه اطرافیان ترامپ در حوزههای مختلف چه تصمیماتی میگیرند، زیرا این تصمیمات میتواند نمایانگر استراتژی ترامپ باشد.
فرجی همچنین تأكید كرد كه ترامپ به دلیل روحیه معاملهگری خود، نمیتواند از حمایت از اسرائیل و رژیم صهیونیستی دست بردارد، چرا كه لابی صهیونیستی این اجازه را نمیدهد. با این حال، او معتقد است كه ترامپ در قبال اوكراین حتماً دست به معامله خواهد زد و این مسئله برای پوتین نیز خوشایند است، زیرا ترامپ با نگرش معاملهگرانه خود به دنبال راههایی است كه هزینههای اوكراین را با همكاری اروپا مدیریت كند.
او همچنین به نكتهای درباره رفتار ترامپ در قبال اروپا اشاره كرد و گفت كه ترامپ به هیچ وجه نمیخواهد هزینههای سنگین اوكراین را متحمل شود، بلكه ترجیح میدهد كه اروپا بخشی از این هزینهها را بپردازد. دكتر فرجی افزود كه ترامپ به عنوان یك تاجر و كاسبكار، همیشه به دنبال معامله و تهاتر است و حتی ممكن است این راهبرد در قبال مسائل مختلف جهانی، از جمله روابط با چین، موجب تنشهای جدیدی شود.